استان: شهرستان: منطقه:
خدمات و تشریفات عروسی:

مراسم حنابندان و عقد کنان را چگونه برگزار کنیم .. !

مراسم حنابندان و عقد کنان را چگونه برگزار کنیم .. !
به گزارش سایت دوشیزه به نقل از آفتاب ؛ عقدکنان معمولاً ساعت يک بعدازظهر برگزار مى‌شود. اطاق عقد بايد رو به قبله باشد و در آن سره مستطيلى پهن مى‌کنند که ”ترمه“ خوانده مى‌شود بر سر اين سفره آئينه‌اى مى‌گذارند و عروس را رو به قبله و روبه‌روى آينه بر سر سفره مى‌نشانند.






در پهلوى عروس دو ساقدوش که يکى از آنها دختر دوشيزه و ديگرى زن يک بخته (زنى که شوهر کرده است) مى‌نشينند. در اطراف آينه دو چراغ گردسوز روشن مى‌کنند و معتقد هستند که با اين روشنى زندگانى عروس و داماد روشن و خرم خواهد شد يک بشقاب که در آن از چند روز پيش گندم سبز کرده شده و دور گندم‌هاى آن يک نوار سرخ پارچه‌اى کشيده شده نيز در گوشه‌اى از سفره گذاشته مى‌شود. معتقد هستند که با گذاشتن اين بشقاب زندگى عروس و داماد را مانند گندم‌هاى آن سبز و خرم خواهند کرد. در گوشه ديگرى از سفره کاسه آبى گذاشته مى‌شود که پس از پايان عقدکنان آب آن را دور مى‌ريزند، مى‌گويند آب روشنى است يک نان تافتون، يک کاسه ماست و يک بشقاب که در آن پنير و سبزى خوردن گذاشته شده نيز در سفره ديده مى‌شود، خوردنى‌هائى که بر سر سفره عقد چيده شده همه را زن‌هاى يک بخته مى‌خورند تا ”هَوو“ سر آنها نيايد.

عروس که روبه‌روى آينه نشسته براى سفيدبختى خود بايد همواره در آن نگاه کند. او قرآنى هم به‌دست مى‌گيرد ـ اگر سواد داشته باشد يک سوره يا چند آيه از آن مى‌خواند ـ داماد نيز در اطاق ديگر يا در راهرو پشت اطاق عقدکنان مى‌نشيند يا راه مى‌رود و يک روحانى خطبه عقد را هم‌مان با سائيدن کله قند بالاى سر عروس مى‌خواند. هنگامى‌که به عروس گفته مى‌شود: ”شما را به عقد ازدواج آقاي... در مى‌آورم آيا حاضر هستيد؟“ او بايد بله بگويد، ولى تا مادر داماد چيزى مانند يک قطعه زمين يا چند گوسفند و گاو که ”زيرزباني“ناميده مى‌شود به او نبخشد ”بله“ نخواهد گفت و معمولاً جمله فوق سه بار خوانده مى‌شود.

هنگامى‌که عروس گفت ”بله“ همه ميهمانان شادى مى‌کنند، دست مى‌زنند و ”مبارک‌باد“ مى‌گويند و زنى (دَفي) به‌دست مى‌گيرد و مى‌زند و همگى ترانه‌هائى به آواز بلند مى‌خوانند که نمونه‌اى از اين‌گونه است:

سر کوى بلن نى مزنم نى         شتر گم کرد ـ م پى مزنم پى
شتر گم کردم با فرش قالى         زيارت مى‌روم جاى ت خالى
زيارت مى‌روم ـ م شاه رضا رو         ببوسم گنبد زرد طلا رو


که معنى فارسى آن چنين است:

سر کوه بلند نى مى‌زنم نى         شتر گم کرده‌ام پى مى‌زنم پى
شتر گم کرده‌ام با فرش و قالى         زيارت مى‌روم جاى تو خالى
زيارت مى‌روم شاه رضا را         ببوسم گنبد زرد طلا را


پس از آنکه عروس ”بله“ گفت داماد را به اطاق عقدکنان پهلوى عروس بر سر سفره عقد مى‌آورند و آن دو با نقل و سنجد و سکه نقره شاباش مى‌کنند.

پس از برگزارى عقدکنان پدر داماد کسى را دنبال دلاک ده ـ که در همه عروسى‌ها براى دعوت ميهمانان فرستاده مى‌شود ـ مى‌فرستد دلاک به خانه‌هاى يکايک ميهمانان مى‌رود و مى‌گويد ”شما امشب، فردا و فردا شب ناهار و شام با خانواده خود به خانه فلانى بيائيد.“

پس از آن چند تن از زنان يک بخته عروس را به گرمابه مى‌برند و سر و دست و پاى او را حنا مى‌بندند اين کار را حنابندان عروس مى‌خوانند و مى‌گويند شگون دارد.

اما حنابندان داماد با آئين باشکوه‌ترى برگزار مى‌شود بدين‌گونه پس از پايان يافتن عقدکنان يکى دو تن از خويشان عروس ” مجموعه‌اي“ (مجوم = سينى گرد و بزرگ) را مى‌آورند و در آن دو چوب را کمان‌وار خم کرده مى‌گذارند. دو سر هر يک از اين دو چوب در گوشه‌اى از سينى است و خود دو چوب طورى گذاشته شده‌اند که بخش‌هاى خم شده آن به يکديگر در نقطه‌اى از هوا برخورد دارد. به اين چوب‌ها گوى‌هاى کوچک شيشه‌اى رنگين مى‌آويزند (اين گوى‌ها از همان گوى‌هائى است که در جشن‌هاى نوروز تهران و اول سال مسيحيان... از ديواره سقف و درخت کاج آويزان مى‌کنند) و ميان گوى‌ها ميوه‌هاى فصل آويزان مى‌کنند. در ميان سينى يک بشقاب شيريني، يک بشقاب حنا، يک دستمال ابريشمى و يک جفت جوراب مردانه مى‌گذارند.

هنگامى‌که در خانه عروس اين مجموعه (مجوم) را به‌صورتى که گفته شد درست مى‌کنند در خانه اماد بزمى برپا است و گروهى به شام ميهمان هستند اين شام معمولاً شيرين‌پلو يا کشمش‌پلو است و سر شب خورده مى‌شود و پس از آن از مهمانان با شيرينى پذيرائى مى‌کنند. هنگامى‌که شام خورده شد، تعداد زيادى از بچه‌هاى کوچک، جوان‌ها مشعل‌هاى فروزانى به‌دست مى‌گيرند و شادى‌کنان از خانه داماد به خانه عروس مى‌روند و يکى از آن مجموعه‌اى که نام برده شد و به نام ”حنابلگگ“ خوانده مى‌شود برمى‌دارد و روى سر خود مى‌گذارند و با همراهان خود به خانه داماد مى‌آورند شخصى که مجموعه را روى سر خود دارد پيشاپيش مى‌رود و همراهان او شادى‌کنان در دنبال او آواز مى‌خوانند و دف مى‌زنند تا به خانه داماد برسند و آنجا در اطاق بزرگى روى فرش بر زمين مى‌نشينند و سه صندلى در اطاق مى‌گذارند تا اين زمان داماد نبايد به آن اطاق بيايد ولى پس از اندکى يکى از ريش‌سفيدها با اجازه همگان داماد را به آنجا مى‌خواند و روى صندلى ميانى مى‌نشاند و در اين هنگام براى او دو ساقدوش (سقدوش) برمى‌گزينند. ساقدوش شدن افتخارى شمرده مى‌شود و همه کس به ساقدوشى برگزيده نمى‌شود. ساقدوش‌ها يکى در سمت چپ و ديگرى سمت راست داماد روى صندلى مى‌نشينند. ساقدوش سمت راست مقام بالاترى در نظر همگان دارد.

پس از آنکه داماد و ساقدوش‌ها روى صندلى‌هاى خود نشستند ”حنابلگگ“ را مى‌آورند و روبه‌روى داماد بر روى فرش مى‌گذارند. يکى از مردان شوخ و بذله‌گوى ده پيش مى‌آيد و کنار سينى مى‌نشيند و نخست دستمال و جورابى را که در سينى گذاشته شده برمى‌دارد و در جيب خود مى‌گذارد و آنگاه از شيرينى‌هاى سينى سه دانه برمى‌دارد و در دهان داماد و ساقدوش‌هاى او مى‌گذارد و سپس کمى از حناى بشقاب برمى‌دارد و در کف يکى از دست‌هاى داماد مى‌گذارد در اين هنگام هرکدام از ساقدوش‌ها مى‌کوشند تا زودتر آن حنا را از دست داماد بربايند.

وقتى‌که حنا از دست داماد ربوده شد همه دست مى‌زنند و شادى مى‌کنند و از شيرينى‌هائى که در اطاق براى پذيرائى چيده شده مى‌خورند. بعد از برگزارى اين مراسم همه ميهمانان به خانه خود مى‌روند و فقط خويشان نزديک داماد با ساقدوش‌ها مى‌مالند. ساقدوش‌ها بايد با پول خود بره بزرگى بخرند و بکشند. اين بره را براى هنگامى‌که داماد از گرمابه به خانه برمى‌گردد کباب مى‌کنند. پس از خريد بره ساقدوش‌ها همراه بيست تا سى تن از جوانان ده، داماد را بى‌سر و صدا به گرمابه مى‌برند، آنها چند بسته حنا و چند قالب صابون همراه خود دارند.

در گرمابه اول سر و دست و پاى داماد را حنا مى‌بندند آنگاه به حنابندان خود مى‌پردازند. اين حنابندان معمولاً دو تا سه ساعت پس از نيمه شب به درازا مى‌کشد. در بازگشت به خانه، بره‌اى که ذکر شد کباب شده و داماد و همراهان آن مى‌خورند و تا بامداد به نواختن و خواندن مى‌پردازند گاهى هم تُرنا ”دُرنا“ بازى مى‌کنند و سپس از بامداد تا نيم‌روز مى‌خوابند، ظهر مهمان‌هائى که از قبل به‌وسيله دلاک دعوت شده‌اند دوباره به خانه داماد مى‌آيند. پس از خوردن ناهار چند تن از خويشان داماد جامه‌هاى او را در بقچه‌اى مى‌گذارند و بقچه را با يک دستمال ابريشمى و يک جفت جوراب در ميان مجموعه‌اى مى‌گذارند. اين مجموعه را با يک کاسه پر از آب همراه داماد به گرمابه مى‌برند اين آب را که بر آن دعاهائى خوانده شده ”اوبخت“ (آب بخت) مى‌نامند.

سينى را يک نفر بر سر خود مى‌گذارد و پيشاپيش به راه مى‌افتد. داماد و ساقدوش‌ها در دنبال او و انبوهى از مردم در دنبال آنان با فرياد‌هاى شادى و نواختن دف به‌سوى گرمابه به راه مى‌افتند. داماد فقط با ساقدوش‌ها و چند تن ديگر به گرمابه مى‌روند و پس از اينکه آنها داخل گرمابه شدند در گرمابه را مى‌بندند ـ همراهان در پشت در گرمابه مى‌مانند و به رقص‌هاى محلى و آواز مى‌پردازند. در گرمابه تنها خود داماد حمام مى‌گيرد و پس از شستشو او را روى به قبله در شاه‌نشين گرمابه مى‌ايستانند و يک نفر آب بخت را بر سر او مى‌ريزد و پس از آن او را به ”رخت‌کن“ مى‌آورند. در آنجا يکى از همراهان سينى جامه را پيش مى‌آورد و نخست جوراب و دستمال ابريشمى را برمى‌دارد و در جيب خود مى‌گذارد و سپس بقچه جمه را باز کرده و جامه‌هاى داماد را تن او مى‌کند. پس از اينکه داماد جامه‌هاى خود را پوشيد با همراهان از گرمابه بيرون مى‌آيند و افرادى که پشت در منتظر بوده‌اند داماد و ساقدوش را در آغوش مى‌گيرند و مى‌بوسند و پس از آن همه به‌سوى امام‌زاده عبدالله که يگانه زيارتگاه ده است به راه مى‌افتند. داماد در برابر امام‌زاده تعظيم مى‌کند و با چند تن از همراهان خود براى زيارت به درون آن مى‌رود و سپس به خانه باز مى‌گردند.




تاریخ درج: 1395/02/18
به اشتراک بگذارید: Google اشتراک در فیس بوک twitter Pinterest

نظرات کاربران

فرم ارسال نظر

نام و نام خانوادگی:
پست الکترونیک:
متن نظر:
* لطفا کاراکترهایی را که در تصویر می بینید در کادر پایین وارد کنید:

امتیاز دهی به این مقاله

شما هم نظر دهید

امتیاز کاربران به مقاله مراسم حنابندان و عقد کنان را چگونه برگزار کنیم .. ! از مجموع 0 امتیاز