استان: شهرستان: منطقه:
خدمات و تشریفات عروسی:

همه ازم می پرسیدن کی میک آپت کرده

همه ازم می پرسیدن کی میک آپت کرده
دوشیزه ازخاطرات انتخاب آرایشگاه عروس روایت میکند : بلاخره عروسی انجام شد دیگه.این پروژه هم به سرانجام رسید.سه شنیه قبل عروسی واسه کارای اولیه رفتم آرایشگاه.ماسک صورت و ابرو و رنگ ابرو و های لایت مو. وای وقتی موهام های لایت شد اینقدر ناراحت و پشیمون بودم که نگو.





دلم می خواست موهام رو تیره می کردم خلاصه خیلی اعصابم ریخته بود به هم. فرداش زنگ زدم به آرایشگرم گفتم رنگ موهام رو دوست ندارم گفت اگه نمی خوای همین الان بیا عوض کن.خلاصه خیلی مردد بودم و آخرش تصمیم گرفتم که با همین کنار بیام.

چهارشنبه صبح  رفتم دکتر... و بعد رفتم پیش سفره عقد تا وسایل را بدم .بعد با آقایی رفتیم خونه و یک کمی خونه رو مرتب کردم.بعد اومدم خونه یک کمی خوابیدم و با آقایی رفتیم واسه مامانم یک انگشترگرفتیم  وبرای خودش هم دنبال کراوات رفتیم. بعدهم که من  رو گذاشت خونه من رفتم واسه زندایی جون جونی پارچه خریدم و خلاصه اومدم خونه وشام خوردیم و خوابیدم.

و اما ازروز عروسی بگم. پنج شنبه صبح بلندشدم  رفتم دوش گرفتم ویک کمی صبحونه خوردم و آبجی جون جونی اومد تا من روبرسونه آرایشگاه. قبلش هم داداشی اومد و یک آمپول ب کمپلکس زد تا من تا شب شارژ باشم. خدایی این آمپولا خیلی کمکم کرد. رفتم آرایشگاه. اول سراغ ناخن دست و پا بعد براشینگ و بعدهم رفتم اتاق میک آپ. اون روز گل بانو ۱۵ تا عروس داشت که اکثرا با کاترین بودن و  من فقط با مونا بودم. دیگه توکل کرده به خدا رفتم زیر دست  مونا.تقریبا دو ساعت طول کشید بعد رفتم پیش عروسای دیگه واسه شینیون. به نظرم اوناهم همه خوب شده بودن. همه اونا یک رنگ بودن تو مایه های نقره ای و نارنجی و لی من صورتی بودم به خاطر دسته گل  و کراوات آقایی که صورتی بود. خلاصه بعد رفتم واسه شینیون گفت یک شینیون کلاسیک باز و بسته برات می کنم. یک تاج که البته نه یک تل باریک هم برام گذاشت و دیگه داشتم کم کم عروسمی شدم. زنگ زدم به آقایی گفت تو  گل فروشی هستم ومنتظر فیلمبردارا.

خلاصه ناهار خوردم و با کمک مرضیه خانم لباس پوشیدم و رفتم واسه چک نهایی و میک آپ بدن. خیلی ناز شده بودم.همه ازم می پرسیدم کی میک آپت کرده.کلی همه ازم تعریف کردم مخصوصا لباسم که به نظرم ازهمه عروسای اونجا  قشنگتربود. دیگه اماده بودم که آقایی منو ببینه. پرده رو زدم کنار دیدم عشقم منتظر وایساده . وای چقدر از روز عروسی همسر عزیزم روبیشتر دوستش دارم.چقدر ماهی تو گلم . چقدر خوشحالم که پیشت هستم.

دسته گلم هم خوب شده بود فقط یک کمی پلاسیده شده بودکه داداشی دم تالار برام درست کرد.راستش اولش از گل ماشین خوشم نیومد همون طور که حدس می زدم یک کمی پلاسیده به نظرمی یومد ولی بعدش بی خیال شدم. تو ماشین که رفتیم به اقایی گفتم خوب شدم گفت آره خیلی خوب شدی. تو  ماشین بهم گفت حلقش رو جا گذاشته خلاصه زنگ زدیم داداشی که برامون بیاره آتلیه.

راه افتادیم سمت باغ چقدر تو راه خوش گذشت از سان روف اومدم بیرون کلی مسخره بازی و خنده ورفتیم باغ. وای ی ی  یک عالمه عروس داماد اونجا بودن . خلاصه اونجاهم عکسامونو گرفتیم و راه افتادیم سمت آتلیه. جاتون خالی یک پیتزای خوشمزه هم اونجا زدیم تو رگ. بعد هم یک عالمه عکس هم اونجا گرفتیم و راه افتادیم سمت تالار. تازه استرسم داشت شروع می شد. رسیدیم دم تالار.واییی مامانم چه با مزه شده بود البته اصلا موهاش متناسب سنش نبود.. بعد صبر کردیم تا عاقد اومد.همه انرژی مثبت بهم می دادن می گفتند چه خوب شدی.مامان شوهر جونی خواهر شوهر جونا آبجی جونم و همه. وای ی ی از دور یک کسایی از فامیلامون رو میدیدم که داشتم از حرص می ترکیدم آخه گفتم کی اینا رو دعوت کرده که بعد فهمیدم  دسته گل بابا جان بوده.فامیلای آقایی خیلی بیشتر از ما بودن.


تاریخ درج: 1394/12/10
به اشتراک بگذارید: Google اشتراک در فیس بوک twitter Pinterest

نظرات کاربران

فرم ارسال نظر

نام و نام خانوادگی:
پست الکترونیک:
متن نظر:
* لطفا کاراکترهایی را که در تصویر می بینید در کادر پایین وارد کنید:

امتیاز دهی به این مقاله

شما هم نظر دهید

امتیاز کاربران به مقاله همه ازم می پرسیدن کی میک آپت کرده از مجموع 0 امتیاز