استان: شهرستان: منطقه:
خدمات و تشریفات عروسی:

مهریه تقریبا نصف مال من بود

مهریه تقریبا نصف مال من بود

 روز قبل از نامزدی عقد محضری بود و من و عسلک حسابی شیک و مجلسی خوش درخشیدیم! از این مانتو کتی ها رنگ سرمه ای روز قبلش گرفته بودم و پوشیدم. عسلک هم واسه اولین بار مجلسی پوشید با یه گل خیلی گنده رو سرش! باباش هم لوس بازی در آورد و به جای سرمه ای، نوک مدادی پوشید. گفته بودم با من ست کن و سرمه ای شو!! کلا چیزی به اسم اتحاد و همبستگی و اینا تو ذاتش نیس... درونگرای تک رو


مهریه تقریبا نصف مال من بود ....







یاد عقد خودم افتادم... هی... بعد یه دعوای حسابی بینمون بود... بعدها فهمیدم که اصن تقصیر خونوادش نبوده و خودش با بی تجربگی و گوش کردن به حرف یکی از همکارای احمقش اون بساط رو راه انداخته بود... دلم نمیخاد اینجا دیگه چیزی بیشتر راجع بهش بنویسم...

خلاصه... جاری اینا قرار بود جشن نامزدی تو تالار بگیرن. پدر داماد اعلام فرمودن که چرا میخواین این همه هزینه کنین بیاین عوضش مدل ماشین دامادو به اتفاق یکدیگر ببریم بالا (ماشین مربوطه ماشین من بود که از دوران مجردیم برده بودم خانه بخت و سپس فروختیمش به برادر بابک) به جاش ما خونمون بزرگه خودمون واستون نامزدی میگیریم! (عجب فکرایی...)

جاری اینا گفتن باهشه!

خلاصه رو این اساس دیروز مهمونی مربوطه تو خونه پدرشوشو گرفته شد. تن قابل ملاحظه ای از خاندان عروس با تنی چند از خاندان داماد در صحنه حضور داشتن. در حالیکه مهمونی پاگشایی که واسه من گرفته بودن فقط من بودم و مامان و بابام! و بعدها (بعد ازدواجمون) واسه این مساله مادرشوهرم البته با گله من به بابک متوجه اشتباهش شد و یه مهمونی مخصوص خونواده من گرفت.

بله می دونم ... مقایسه اصلا کار درستی نیست!

همیشه اینطور فکر میکردم و فکر میکردم مقایسه کار عوامه و خاله زنک بازیه و ...

اما گاهی مراسم دوران خودمو با جاری جدید مقایسه میکنم... حس میکنم جاری همشهریشون بوده واسه همین پارتی بازی شده! خلاصه از این جنس حرفا دیگه... قرار نیس وقتی تو عمرت کله ات همش تو درس بوده این چیزها رو ببوسی بزاری کنار که... مام دل داریم مام دلمون میسوزه...

ولی اینا به کنار گاهی میشینم شوشو رو با برادرش مقایسه میکنم. از اولش هم خشک و مجلسی! ولی برادرش یه مرغ عشق تمام عیار!

اماااا شمام میدونی اینا واسه فاطی تومبون نمیشه! یادمه یه بار از برادر شوشو یه کاری خواستم و بعد فهمیدم اصلا نمیشه رو دیوارش یادگاری نوشت اصلا مسوولیت سرش نمیشه و متوجه نیس که لازمه که دیگران بتونن گاهی روش حساب کنن! و این جایگاه اجتماعی آدم رو تحت تاثیر قرار میده . هر چند دوسش دارم ولی این ضعف بزرگشه

آمااااا... شوشو با همه خشکیت کوه نظم و برنامه اس... هر چند من از قانون مانون تو زندگی گاهی حتی متنفرم اما تازگیها فهمیدم چقدر به درد میخوره. به خصوص وقتی تو آشیونه جوجه داری! فقط یه مرد مسوولیت پذیر و با برنامه اس که جلو باد و بوران وایمیسته از تو و جوجه مراقبت میکنه



آره... اینطوریاس...





تاریخ درج: 1395/04/16
به اشتراک بگذارید: Google اشتراک در فیس بوک twitter Pinterest

نظرات کاربران

فرم ارسال نظر

نام و نام خانوادگی:
پست الکترونیک:
متن نظر:
* لطفا کاراکترهایی را که در تصویر می بینید در کادر پایین وارد کنید:

امتیاز دهی به این مقاله

شما هم نظر دهید

امتیاز کاربران به مقاله مهریه تقریبا نصف مال من بود از مجموع 0 امتیاز